دکتر حسن عباسی Dr Hasan Abbasi .ir

کاملترین سایت برای شناخت استراتژیست بزرگ جناب دکتر حسن عباسی / دانلود صوتی تصویری DrHasanAbbasi.ir

دکتر حسن عباسی Dr Hasan Abbasi .ir

کاملترین سایت برای شناخت استراتژیست بزرگ جناب دکتر حسن عباسی / دانلود صوتی تصویری DrHasanAbbasi.ir

حسن عباسی:شکل گیری طیف بورژوا بستر مفاسد اقصادی است

گفتگوی دکتر حسن عباسی با ثامن نیوز

هشدارها و تحذیرهای یک دهه اخیر حسن عباسی رئیس مرکز بررسیهای دکترینال در خصوص نقش اقتصاد پول- محور و جایگاه ‌ بانک در آن، از یکسو و هشدارهای گاه و بیگاه وی نسبت به گسترش کاپیتالیسم در کشور، از سوی دیگر، ما را بر آن داشت که این مسائل را در تاریخ سه دهه پس از انقلاب اسلامی، با او به گفت‌و‌گو بنشینیم. وی که قائل به اقتصاد برکتمبناست، دکترین بیع مبتنی بر آیه 111 سوره توبه را اساس دکترین قرآنی اقتصاد میشناسد، گزارهای بنیادی که در سالهای اخیر بطور مبسوط به تدریس آن پرداخته است. از این منظر است که او معتقد است هنوز اقتصاد جمهوری اسلامی به اسلام نزدیک نشده است و این الگوی اقتصاد غربی است که بطور ناقص در ایرانِ امروز پیاده میشود.

به عنوان پرسش نخست، به نظر شما اسلام واجد مکتب اقتصادی است؟ ...


به عنوان پرسش نخست، به نظر شما اسلام واجد مکتب اقتصادی است؟

بسم الله الرحمن الرحیم. آنچه در عربی اقتصاد یا میانه روی، در فارسی کدآمایی و در اندیشه غربی اکونومی نامیده می‌شود، در قرآن طرح جامعتری دارد که «بیع» نامیده میشود. در اقتصاد، هفت حوزه «تقاضا»، «استحصال منابع»، «تبدیل مواد به کالا»، «عرضه کالا»، «فروش»، «خرید» و «مصرف»، مبنای تفکیک مکاتب محسوب میشوند.



دکترین کدآمایی، تولید محور است و چهار حوزه نخست را دربرمیگیرد. دکترین کاپیتالاکونومی نیز تولیدمحور است اما تنها تکیه بر حوزههای دو، سه و چهار دارد. دکترین بیع، مشتریمحور است و چهار حوزه پنج، شش، هفت، و یک را شامل میشود.

تمایز این سه نوع اقتصاد ایرانی، غربی و قرآنی، در تولیدمحوری یا در مشتریمداری است؟

نخیر، کدآمایی و اکونومی، «پول»مبنا هستند و فلزات گرانبها یا زمین یا پدیدهای دیگر را پشتوانه و مبنای اعتبار قرار میدهند، اما بیع، «برکت»مبناست. لذا مفهوم مشتریمداری در قرآن، با مشتریمداری کاپیتالاکونومی کاملاً متفاوت است. در کاپیتالاکونومی، تولید، محور است و توجه به مشتری نه در جهت نیاز وی که در جهت تولید است.

انقلاب اسلامی در سال 1357 منتج به شکلگیری نظام مقدس جمهوری اسلامی شد. اکنون که در دهه چهارم عمر جمهوری اسلامی قرار داریم، تاریخ سه دهه اقتصاد جمهوری اسلامی را نسبت به این مکاتب گوناگون چگونه ارزیابی میکنید؟

خب! اقتصاد جمهوری اسلامی، از کدآمایی سنتی ایران باستان که بهرهای ندارد. تلاشها در این سه دهه، بیشتر بر محور اکونومی مدرن بوده است. انتظار این بود که به بیع قرآنی نزدیک شود که تا کنون نشده است. انقلاب اسلامی در عرصه انقلاب فرهنگی اگر به نتیجه مطلوب نائل شود، یکی از ارکان آن جایگزینی بیع برکتمحور با کاپیتالاکونومی است. لذا علیرغم توسعه و آبادانی چشمگیر سه دهه اخیر، باید اذغان نمود که انقلاب اسلامی اقتصادی هنوز کاملاً محقق نشده است، همچون انقلاب اسلامی فرهنگی.

با این وصف که اقتصاد ایران پس از انقلاب اسلامی را نه کدآمایی و نه بیع میشناسید و آن را یکسره در پارادایم اکونومی مدرن ارزیابی می‌کنید، آیا در همه دورهها یکنواخت بوده است؟ غالباً دهه نخست را اقتصاد دولتی و دو دهه بعد را خصوصی مینامند!

بطور مشخص، دوره نخست مربوط به سیطره لیبرالها از اسفند 1357 تا خرداد 1360 یعنی دوره بازرگان و بنی‌صدر است. در این دوره برخلاف درسگفتارهای بنیصدر در تلویزیون پیرامون اقتصاد توحیدی، انگارههای اقتصادی کشور، لیبرالی بود. آنچه این انگارهها را کمرنگ نشان می‌دهد، وضعیت مواجهه با سرمایهداری قبل از انقلاب، مصادرهها و... است.

دوره دوم از تابستان 1360 با دولت رجایی آغاز شده و تا تابستان 1368 و آغاز دولت هاشمی استمرار یافت. این دوره، مربوط به سیطره چپ‌ها بر اقتصاد است. چون الگوی بومی و دینی در اختیار نداشتند، با یک اقتصاد شِبه سوسیالیستی و به تعبیر شما دولتی تمرکزگرا، کوپنی و البته نفتی، دهه نخست را سپری کردند.

دوره سوم از تابستان 1368 آغاز و تا تابستان 1384 به مدت 16 سال استمرار یافت. در این دوره، تکنوکراتهای لیبرال بر اقتصاد ایران حاکم شده و به تعبیر شما روند خصوصی را پی میگیرند. اقتصاد شبه لیبرالی و بازارگرا که سعی در خصوصیسازی دارد، به ورطه اختصاصیسازی میافتد. نقش بانک هر روز پررنگتر میشود و رویکردی کاپیتالیستی و سرمایهداری در اقتصاد ایران بروز میکند، اما چون هنوز خصوصیسازی کاملی شکل نگرفته است، این سرمایهداری نوظهور و ناقص، بستر فساد اقتصادی میشود. از این دوره، به اقتصاد نفتی و رانتی یاد میشود. مکتب خاص این دوره، نئومرکانتیلیسم یا سوداگرایی نو است. همه دیر آمدهاند و زود میخواهند بروند: اقتصاد بدون حوصله که در آن همه آهنگ ثروتمند شدن بدون تلاش را دارند.

دوره چهارم که از تابستان 1384 آغاز شده است تا 1387 رویکردی شبه سوسیالیستی یافته و به توزیع ثروت پرداخته و اقشار مستضعف و پائین جامعه را هدف قرار داده و تلاش گستردهای برای جبران عقب ماندگی آنان مینماید.

دوره پنجم از 1387 شروع شده و تا کنون ادامه دارد. در این دوره که مسئله مهم تحول اقتصادی موضوع جراحی اقتصاد ایران مطرح شده، چرخش دوبارهای به سوی اقتصاد لیبرالی صورت گرفته است. طرح تحول اقتصادی در حوزههایی چون اصلاح نظام بانکی، اصلاح نظام گمرکی، اصلاح نظام یارانهها و... از نظر تئوریک، عمدتاً بر مدلهای اقتصاد لیبرالی تکیه دارد.

طرفداران مکتب شیکاگو و بویژه شاگردان لیبرال مکتب میلتون فریدمن به شیوهای لیبرالی، هدفمند کردن سوبسیدها را پیگیری میکنند. پس، آنچه در تاریخ اقتصاد سه دهه اخیر مشهود است، غلبه اقتصاد شِبه لیبرالی است و به دلیل تحریم‌های مستکبران و دشمنان، نیروهای انقلاب خودسانسوری کردهاند و کمتر به خود اجازه دادهاند که این روند را نقد بنیادی کنند.

در ادوار برشمرده شده، کدام دوره سبب رخداد مفاسد اقتصادی در کشور شده است؟

اقتصاد مریض قبل از انقلاب، بسیاری از مشکلات خود را برای اقتصاد پس از انقلاب به ارث گذاشت. جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی و عقب‌ماندگیهای گسترده قرن اخیر نیز مزید بر علت بود. اما متأسفانه، اقتصاد لیبرالی دهه 70 موجب نهادینه شدن شبه سرمایهداری در کشور گردید. این مسئله، منجر به بازتولید یک طبقه بورژوا در جامعه ایرانی شد که هر چند برخی دوستان به کار بردن قید بورژوا را بر این طبقه یا طیف نمیپسندند، اما این طیف و یا طبقه اجتماعی، همان کسانی هستند که در دو دهه اخیر بیشترین سود را از وضع اقتصادی موجود بردهاند. خوی بورژوایی، خوی لیبرالی و دنیاگرایی است. به تعبیر امام راحل(ره) «مرفهین بیدرد!» خوی لیبرالی و خوی دنیاگرایی منشأ مفاسد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شد. به تعبیر معصومین(ع) «حب الدنیا رأس کل خطیئه» دنیادوستی، رأس همه خطاهاست. غایت دنیا دوستی، شیوع و ترویج اشرافیگری است، و این شد که هژیر یزدانی قبل از انقلاب، جای خود را به نو کیسه‌هایی در یک ایدئولوژی جدید به نام جزایریسم (متأثر از نام شهرام جزایری) داد.

به نظر شما، چه عاملی منجر به صدور فرمان 8 مادهای مقام معظم رهبری شد؟ اقدامات پس از آن را چگونه ارزیابی میکنید؟

دلایل متعددی دارد. اما به آن زمان که میاندیشم، در آن فضا، نگرانی از همین شیوع خوی اشرافیگری و شکلگیری طیف بورژوا مسلک، در کشور، زمینه آن فرمان بود. البته آن فرمان را نمیتوان محدود به دورهای خاص نمود و عمل به آن باید همیشگی باشد. هرچند متأسفانه، قوای سه گانه نسبت به آن کوتاهی کردهاند و در صحرای محشر در قیامت، یکی از مواردی که از دستاندرکاران قوای سه گانه در دورههای گوناگون پرسش میشود، مفاد این فرمان هشت مادهای است و من حتی از تصور آن به خود میلرزم.

همواره در مواجهه با شما، انتظار و توقع، شنیدن استراتژی مشخص برای حل مشکل مورد بحث است. درمان این پدیده زشت را در جامعه اسلامی چه میدانید؟

انقلاب فرهنگی و انقلاب اقتصادی ریشه در یکدیگر دارند. مشکلات فرهنگی امروز جامعه غالباً ریشهای اقتصادی دارند. سفره مردم با اقتصاد «ربا»بنیان، آلوده شده و نتیجه آن، آلودگیهای فرهنگی و سیاسی در جامعه است. بطور مشخص، باید افراد مسئول در اقتصاد، به سراغ قرآن بروند. همچون طارق که با عبور از دریا، در ساحل اسپانیا، قایقها را سوراخ کرد، مدیران اقتصادی باید راه رفتن به سمت مدلهای اقتصاد لیبرالی یا حتی چپ را بر خود ببندند. این مدلها در غرب شکست خوردهاند و نتایج آن در صحنه مشاهده میشود. جامعه دینی، معادگراست و معادگرایی قرآنی، معاشگرایی خاص خود را دارد. نمیتوان با مدلهای معاش «ربا محور» مدرن، آحاد جامعه دینی را صاحب معادی مطلوب نمود. این از دید مدیران و کارشناسان اقتصاد مغفول مانده است.
در این راستا، باید اقتصاد «پولمبنا» را تعدیل کرد. نقش پول در اقتصاد امروز، نقشی بسیار چاق و حجیم است. بروز این نقش، در برجسته بودن جایگاه ‌ بانک در اقتصاد کشور ارزیابی میشود. بانک، که به تعبیر نایل فرگوسن استاد تاریخ اقتصاد دانشگاه هاروارد، از نام صندلی یهودیانی که در ونیز به مسیحیان ربا میدادند گرفته شده است، مترادف رباست.

در یک تلقی التقاطی، برخی بر آن عنوان بانکداری اسلامی نهادهاند. نقش بانک، بورس و منطقه آزاد اقتصادی در یک کشور اسلامی، حکم پایگاههای نظامی دول لیبرال در این کشورها را دارد. اقتصاد پولمبنا، که در بانک و بورس خود را بروز میدهد، دو پیامد کلی دارد: شکلگیری طیف بورژوا در جامعه و نهادینه شدن کاپیتالیسم و سرمایهداری در کشور. این دو پیامد، بستر مفاسد اقصادی است، و ما در سالهای قبل نیز به این موضوع پرداختهایم که تا در خصوص جایگاه ‌ مشکوک و مخرب بانک در اقتصاد کشور تجدید نظر نشود، حرکت اقتصاد ایران به سمت کاپیتالیسم، بیوقفه ادامه خواهد یافت. طبیعی است که هر میزان کاپیتالیسم در اقتصاد ایران نهادینه شود، به همان میزان، فساد  اقتصادی از نوع لیبرالیستی و کاپیتالیستی نیز در جامعه نهادینه خواهد شد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد